چراغي در افق


لب دریای افق

sasan

به پيش روي من، تا چشم ياري مي كند، درياست !

چراغ ساحل آسودگي ها در افق پيداست !

درين ساحل كه من افتاده ام خاموش،

غمم دريا، دلم تنهاست .

وجودم بسته در زنجير خونين تعلق ها ست !

*****

خروش موج، با من مي كند نجوا،

كه هر كس دل به دريا زد رهائي يافت

*****

مرا آن دل كه بر دريا زنم، نيست !

ز پا اين بند خونين بر كنم نيست ،

اميد آنكه جان خسته ام را ،

به آن ناديده ساحل افكنم نيست



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در پنج شنبه 18 فروردين 1390برچسب:,ساعت 16:54 توسط ساسان| |


Power By: LoxBlog.Com